سه‌شنبه، دی ۱۸، ۱۳۸۶

گزارش روز اول از دو روز تعطیلی به خاطر برف

بالاخره هر سه تا عقربه‌ی ساعت به بالاترین عدد رسیدند و یک روز به زور تعطیل شده تمام شد. افعال ما نتیجه‌ی فعالیت آرزوهای ما و پیروزی آنها بر آرزوهای مخالف است. به نظر شما فعل تعطیل کردن نشانه‌ی فعالیت کدام آرزوست: آرزوی مرگ یا آرزوی زندگی؟
می‌دانم همه در سطح فردی بسیار فعال‌تر از روزهای کاری بوده‌اند. شاید برخی ـ به درستی ـ بگویند که خوابیدن تا لنگ ظهر، نشستن در کنار آتش و خانواده، خواب گرم بعدازظهر، دو زانو و بی‌تربع نشستن پای سخنان حکیمانه‌ی عموپورنگ و امیرمحمد، چند ساعتی پرسه زدن در ترافیک شهر و بعد زیارت پمپ مقدس بنزین و پر کردن باک از سلول‌های قابل احیای دایناسورها، چه بسا بازدهی بیشتری از محتویات گزارش شده در خوداظهارنامه‌های ثانیه به ثانیه داشته باشد. با وجود این دلم برای کارگر و کشاورزی سوخت که از این سخاوت‌های کریمانه‌ی دولت بهره‌ای نمی‌برد.
دوستی می‌گفت این دلسوزی که تو داری را باید وارونه کرد: آن کشاورز و کارگر با نظمی طبیعی زندگی می‌کند و می‌تواند هر لحظه زندگی را از نو بسازد و لکه‌های آن را بزداید و آن کارمند خوش‌به‌حال و نگون‌بخت، هرگز چنین مهارتی نمی‌یابد.
آهای، با شمایم:
فکر می‌کنید می‌شود در این ساختار قحبه‌ی غربی آن نظم طبیعی را به کار گرفت؟
به دنبال فیلسوفی می‌گردم که نگاهی کشاورزانه به حیات داشته باشد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

  © Blogger template Writer's Blog by Ourblogtemplates.com 2008, Modified by Esmail Yazdanpour

Back to TOP