جمعه، فروردین ۰۳، ۱۳۸۶

پیام نوروزی

جلیل کریمی

نوروز نه تنها یک حادثه صرف نیست، بلکه دلالت‌های نوروز طبیعی، اجتماعی، سیاسی، و فرهنگی است. وجه مشترک همه این ابعاد تغییر و دگرگونی است. تغییری که خود مفهوم نوروز را نیز در برمی‌گیرد؛ زیرا آن‌چه ما و هم‌عصران ما از نوروز برداشت می‌کنند با آنچه گذشتگان دور و حتی نسل پیشین ما تصور می‌کرد نوروز است، بسی متفاوت است. وجه مرتبط با طبیعتِ نوروز شاید ایستاترین بعد نوروز است که به واسطه استواری و دیرپایی چرخ فلک همچون گذشته است…

بعد فرهنگی نوروز، علیرغم گستردگی و همه‌جایی بودن آن، در زمینه‌های جغرافیایی متفاوت کاملاً از هم متمایز بوده است. تمایزی که خود کارکرد مفروض نوروز را به مثابه عاملی یک‌دست کننده با پرسش مواجه می‌کند. با این حال بسیاری از آداب نوروز خود را در قالب «کارناوال» نشان داده است. کارناوال از منظری «باختین»ی فرصتی است برای اظهار عقیده در برابر وضعیت موجود و حاکم. «میر نوروزی» که یکی از برنامه‌های نوروزی گذشته نه چندان دور است و در مناطق کردستان بسیار برگزار می‌شده است، مثال بارز کارناوال است. در این مراسم به طور موقت فرد دیگری به جای حاکم (ارباب روستا یا مقام محلی) می‌نشیند و فرمان می‌راند. بدین ترتیب این فاصله مجالی برای نشان دادن سمبلیک نحوه دیگری از حکمرانی است. مجالی که در عین جدی بودن بسیار فرح‌بخش است…

امروز در سایه پروژه‌های مدرنیزاسیون و صنعت فرهنگ ملازم با آن، نوروز ویژگی‌ها و دلالت‌های غریب پیدا کرده است. دلالت‌هایی که بیش از آن که آگاهانه باشد واکنشی است؛ واکنشی که ناشی از فشار روح‌فرسای بوروکراسی، شکاف‌های ساختاری و حیات عمدتاً کارمندی ایرانیان است. نخستین پیامد چنین وضعیتی کاهش فزاینده جلوه‌های متنوع نوروز است. امروز نه تنها کارناوال میر نوروزی بلکه ده‌ها گونه مراسم و آداب دیگر به چند مقوله کاپیتالیستیِ خرید، مصرف و هم‌خانواده‌های آن فروکاسته شده است. انگار غول مصرف پایتخت عروسک‌های زیبای نوروز را در زیر پاهای بدقواره و سهمگینش له می‌کند. نوروز، گویی فرار از کار و قهر با دنیای شدیداً کوک شده و نظم‌مدار است. بنابراین حتی دو هفته تعطیلی قانونی و گاهاً غیرقانونی نیز، به دلیل دلهره و اضطراب ناشی از بازگشت به درون چرخ‌دنده‌های ماشین اداری و قفس آهنین و دوداندود آن، به تن و روان کمتر مسافری آسایش می‌بخشد. نوروز انگار به جای طرب‌انگیزی دلهره‌انگیز هم شده است. زیرا به نظر می‌رسد هیچ کدام از گفتمان‌های «نوسازی» و «خودسازی» از سر اشتیاق با آن درنمی‌آمیزند…

نوروز، با این حال هنوز هم بوی کارناوال، ندای شادی و زمزمه بودن و زنده بودن با خود دارد. نوروز همراه با پیشنی‌ها و پسینی‌هایش شاید قوی‌ترین ایستادگی‌ها و پایداری‌هاست. اگرچه پیشینیِ چهارشنبه سوری هر سال تاحد گونه‌ای دگرآزاری و حتی خودآزاری نیز تنزل می‌کند، و به نظر می‌رسد که در دام توحشی خیابانی گرفتار شده است؛ اما سویه دیگر این نامتمدن بودن دلالتهای تأمل برانگیز جامعه‌شناسانه و روانکاوانه دارد. این سویه بیشتر از آن که نیاز به سرکوب داشته باشد، طالب تأمل و بازاندیشی است. آتشفشان هیجانات جوانان هم نشانگان مقاومت است و هم نافرمانی؛ آتشفشانی که ناشی از سدشدن همه درونیات آنان در مدت زمان بسیار طولانی‌تر از زمان بروز آن است…

پیام نوروزی: اینک زمان آن رسیده است که پیام نوروز فهمیده شود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

  © Blogger template Writer's Blog by Ourblogtemplates.com 2008, Modified by Esmail Yazdanpour

Back to TOP