دوشنبه، فروردین ۰۶، ۱۳۸۶

از اجتماع دانشگاهی تا دانشگاه اجتماعی

یکی از کارهای نفس‌گیر من در سال گذشته، نوشتن گزارشی برای معاونت فرهنگی وزارت علوم درباره‌ی وضعیت فعلی دانشگاه و نسبت آن با تحولات فنی، اجتماعی، و شناختی جدید بود. ‏
البته این کار همان‌طور که در یک یادداشت انگلیسی گفتم، ربط چندانی با جریان حرف‌ها و کلمات و آواهای جاری ‏در مه‌زود ندارد، به‌جز این که سدّ این جریان بود و همه‌ی همان باقیمانده‌ی انرژی مخصوص مه‌زود را به صفر و ‏زیرصفر می‌رساند.‏

در عین حال، پرسش از «نظام آموزش عالی» موضوع مهمی است که نسبت به مسائل دیگر، همچون مسائل ‏اقتصادی و معیشتی و سیاسی، توجه چندانی را به خود جلب نکرده است. همه می‌گویند «آموزش عالی» یعنی ‏آموزشی که عالی باشد و مطالعه انتقادی «نظام آموزش عالی» هم مثل مطالعه انتقادی قوانین راهنمایی و رانندگی ‏یا نظام پزشکی، در نقطه کورِ نگاه منتقدان قرار گرفته است. ‏
البته کار من بیشتر توصیفی و کمتر انتقادی است؛ مگر همین توصیف به شناختی انتقادی برسد. ‏
احساس می‌کنم کار اصلی من توصیف تحولات شناختی و فنّی به وجود آمده در شهر برای دانشگاه بود. برای ‏نوشتن این کار همیشه جای خودم را کنار نرده‌های دانشگاه، یعنی در مرز دانشگاه و شهر تعریف می‌کردم. به ‏همین خاطر شیوه‌ی روایت، یا به‌قول دانشگاهی‌ها، متدولوژی کار، بیشتر شهری و اجتماعی بود تا دانشگاهی.‏
از همین جا می‌شود فهمید که مثل همه‌ی بنّایی‌ها ـ که در آخر کار حجم زیادی از مصالح و نقشه‌ها روی دست ‏صاحب کار باقی می‌ماند و با تمام شدن کار به بینش‌ها و تفاسیر جدیدی می‌رسد ـ متن نهایی این کار، حجم زیادی ‏از نانوشته‌ها یا بهتر بگویم ناپرینته‌ها دارد که اگر لازم باشد اینجا درج خواهم کرد.‏

فهرست و پیشگفتار «دانشگاه اجتماعی: تولید، توزیع، و پردازش دانش در جوامع دانایی» را می‌توانید در اینجا ‏بخوانید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

  © Blogger template Writer's Blog by Ourblogtemplates.com 2008, Modified by Esmail Yazdanpour

Back to TOP