فردى كه از قيودات مناسبات سنتى كه او را در جماعت ادغام مى كرد رها شده بود نتوانست از طريق مشاركت در حوزه عمومى زندگى اجتماعى به فرديت و هويت فردى برسد. يعنى با زوال و حذف آن مناسبات سنتى، به واسطه استيلاى استبداد جامعه به صورت جامعه ذره اى شده اى درآمد كه در آن هر فرد بدون برخوردارى از حق تعيين سرنوشت خود، رها شد و فقط امكان يافت كه دنبال منافع و مصالح شخصى آنى شخص خودش باشد.
بخش اول
بخش دوم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر