آقاي دكتر محمدي را با كتاب معروفشان «رسانههاي كوچك، انقلاب بزرگ: ارتباطات، فرهنگ و انقلاب ايراني» ميشناسيم. اثري كه هنوز ترجمه نشده است. از جمله آثار ديگر ايشان ميتوان به «پرسش از جهاني شدن: فرهنگ سرمايه» (2001) و «پرسش از رسانهها» اشاره كرد. ايشان هم اكنون در دانشگاه ترنت ناتينگهام به تحقيق اشتغال دارند. همانطور كه در متن سخنان ايشان ملاحظه ميشود ايشان از طرفداران و مبلغان سرسخت نظريهي جهاني شدن هستند و اينترنت را يكي از ابزارهاي اساسي جهان جديد ميدانند، با اين وجود و متأسفانه، صفحهاي را بهنام ايشان در اينترنت نيافتم. بههر حال متن كامل اين مصاحبه در نشريهي رسانه، شمارهي سوم، سال چهاردهم بهچاپ رسيده است كه شايد در يكي دو كلمه با اين متن متفاوت باشد.پيش از هر چيز بايد از سخنراني ايشان در جلسهي كتاب ماه بگويم كه از جهاني شدن دفاع كردند و مزاياي آن را براي ايران برشمردند. البته آقاي دكتر محمد جواد كاشي هم بود كه حسابي مقاومت كرد!
يزدانپور: آقاي دكتر، با تشكر از فرصتي كه در اختيار ما قرار داديد، در كتابي كه اخيراً تدوين كردهايد بحث مهم نسبت ميان جهاني شدن و ارتباطات بينالمللي را مطرح كردهايد، ميخواستيم نظر دقيق شما در اين خصوص براي خوانندگان فارسي زبان جويا شويم. جهاني شدن و فناوريهاي خاص آن مثل ماهواره و اينترنت چه تأثيري بر ارتباطات و جريان اطلاعات داشته است؟
دكتر محمدي: بله، جهاني شدن پديدهاي است كه باعث شده است كه هر اتفاقي كه در گوشه اين جهان اتفاق بيافتد در آن واحد شما ميتوانيد از طريق ماهواره، روي صفحه تلويزيون، در اتاق خودتان نظارهگر آن باشيد. يعني تكنولوژي اين امكان را به ما داد كه بعد مسافت و بعد زمان، در آن واحد حل شود. يعني زمان و مكان هر دو مسئلهاش حل شد و در همان لحظه بروز حادثه، گزارشي از آن به اقصي نقاط جهان ارسال ميشود. اين امر در چهل سال گذشته ممكن نبود. براي اين كه مثال ديگري بزنم كه اين كاملاً روشن بشود، ميتوانم به مسئله پروازهاي هواپيماها اشاره كنم. تا قبل از سال 1970 شما وقتي ميخواستيد از شهري به شهر ديگري مسافرت كنيد بايد به دفتر هواپيمايي مراجعه ميكرديد و قصد سفر و تاريخ سفرتان را ميگفتيد و دفتر هواپيمايي بايد با تلكس درخواست شما را به جايي معين ميفرستاد. در آن زمان امريكاييها با سرمايهگذاري توانسته بودند كامپيوتر بزرگي تدارك ببينند كه كليه اطلاعات پروازهاي بينالمللي در آن ذخيره كرده بودند. وقتي قصد سفر به يكي از كشورهاي جهان داشتيد، درخواست شما از طريق تلكس به دفتري ميرسيد كه با آن كامپيوتر ارتباط داشت. مركز اصلي و مخزن آن كامپيوتر مادر در آتلانتاي جورجيا بود. از طريق تلكس تماس ميگرفتند و به شما اعلام ميكردند كه با چه پروازي ميتوانيد برويد. در آن زمان شما مجبور بوديد 48 ساعت صبر كنيد تا پروازتان معلوم و تأييد شود. بعدها در حوالي سال 1970 با اختراع ماكروچيپس يا ريزپردازنده، آن كامپيوترهاي بزرگ كوچكتر شدند و كامپيوترهاي شخصي به بازار آمدند و همة شركتهاي هواپيمايي توانستند خود را به كامپيوتر مجهز كنند، كامپيوترهايي كه قدرت ذخيره اطلاعات بيشتري هم داشتند. در مرحله بعدي تلكس از حيض انتفاع افتاد و با ايجاد شبكههاي رايانهاي اين امكان پديد آمد كه در ظرف زماني نوشيدن يك فنجان چاي پرواز شما تعيين و تأييد گردد. شركتهاي هواپيمايي از جمله اولين شركتهايي بودند كه از مزاياي فناوريهاي جديد بهره بردند. از اين طريق هم سرعت انجام كار و هم درآمد آنها چند برابر شد.
شركتهاي پخش، بهويژه تلويزيون و كارتلهاي خبري هم براي ارائه گزارش از گوشه و كنار دنيا از اين فناوريها استفاده كردند و سرعت توليد و گزارش خبر به مبدأ چندين برابر شد. يعني روي اين اصل شما قادر شديد كه حوزه علاقه اطلاعاتي خود را از كشورتان فراتر ببريد، چون در كمترين فرصت امكان ارائه اخبار از همه جاي جهان فراهم بود. بنابراين انسان مدرن به بركت تكنولوژي علاقهمند به مسائل جهاني شد و حال ميخواهد بداند كه در آن سوي جهان چه ميگذرد و كمكم همه از اوضاع يكديگر مطلع ميشوند.
بعد كه ارتباط بين كامپيوتر و تلفن برقرار شد، جهان تحقق همان چيزي شد كه مكلوهان آن را در سال 1960 «دهكده جهاني» ناميده بود: همه از حال همديگر اطلاع دارند و حتي در كار همديگر دخالت ميكنند. بدينترتيب جهاني شدن پديدهاي است كه اول در زمينه پخش تلويزيوني پديد آمد، بعد در زمينة حمل و نقل و پروازها، و بهصورت همزمان در نظام بانكي بهوجود آمد. ميدانيد كه كارتهاي اعتباري كه در غرب خيلي مرسوم است، و به پويايي سرمايه و ايجاد شغلهاي بيشتر كمك فراواني ميكند، و هويت ملي سرمايه را تبديل به هويتي جهاني ميكند، بر مبناي همين فناوريهاي رايانهاي و شبكهاي قرار دارند.
يزدانپور: آقاي دكتر، حالا بعد از اين همه پيشرفت و سريعتر و سادهتر شدن كارها و تسريع در ارتباطات كه به قول شما دو عامل زمان و مكان به كمترين درجه از اهميت رسيده است، مسئلهاي كه پديد آمده است اين است كه فرضاً در مسافرتهايي كه در خانه و بدون نياز به مراجعه به دفاتر مسافرتي و هواپيمايي سازمان مييابند، با نوعي مسافرت كاذب مواجهيم، ديگر سفري براي شناخت ديگري و يا حتي خود صورت نميگيرد و همه سفرها با نوعي اضطرار و با عجله صورت ميگيرد. براي مثال در طول هفته دو پرواز مستقيم فقط بين تهران و پاريس صورت ميگيرد و دو هزار نفر جابهجا ميشوند، اما حتي يك سفرنامه هم نوشته نشده است. ميدانيد دارم به مسئله كيفيت و محتوا اشاره ميكنم.
دكتر محمدي: بله، مسئله جهاني شدن و فناوريهاي جديد ارتباطي يك مقداري به همگني فرهنگي كمك ميكند. يعني آن تفاوتي كه قبلاً بوده، بهخصوص در مورد كالاهاي فرهنگي، شما هر شهري يك ميوه يا مصنوع و كالاي خاص خودش را داشته كه ميرفتيد و از آنجا ميگرفتيد و بهعنوان هديه براي دوستان خودتان ميآورديد. با جهاني شدن چون امكان دسترسي به كالاها در همهجا هست، اين امكان راحتتر ميشود. ديگر خيلي بيمعني ميشود كه براي خريد گز به اصفهان يا براي خريد كفشهاي خوب انگليسي به انگلستان بروم، همه اين كالاها در دوبي هم پيدا ميشود. البته امكانات سفر بيشتر شده است. شما با دوربينهاي ديجيتال ميتوانيد تصويرهاي خوبي از شهري كه ميرويد بگيريد و به نمايش بگذاريد. اين كار در گذشته امكانپذير نبود. در گذشته مجبور بوديد سفرنامههايي بنويسيد و مشاهدات و قصههاي خيلي طولاني خودتان را ارائه دهيد. اما حالا همه جزئيات را ميتوانيد از طريق يك دوربين ديجيتال و با استفاده از كامپيوتر و شبكه براي دوستان و بستگان خود در هزاران كيلومتري ارسال كنيد. بنابراين سرعت انتقال اطلاعات و كيفيت آن خيلي از گذشته بهتر شده است. بنابراين ما مجبوريم يك مقداري با اين سرعت تغيير پيدا كنيم. يعني براي مثال اينترنت نامهنويسي را از بين ميبرد. نامهنويسي فرهنگ خاص خودش را دارد، اما وقتي كه ميخواهيد از اينترنت براي نامهنويسي استفاده كنيد محدوديت فضايي و زماني داريد و تا جايي كه ممكن است گزيده و فشرده صحبت ميكنيد. خيلي از بهاصطلاح درد دلها در نامه الكترونيكي كم ميشود، به خاطر اين كه شما محدوديت زمان و فضا داريد و ميخواهيد در كمترين فرصت، بيشترين اطلاعات را ارسال كنيد. بنابراين ما بهتدريج آدمهاي مختصر و مفيدي ميشويم. يعني از خيلي از تشريفات كاسته ميشود و به اصل مطلب ميپردازيم. براي نمونه، يك احوالپرسي مفصل كه در نامه انجام ميدهيم به يك سلام يا Hi خالي تبديل ميشود و بلافاصله موضوع اصلي مطرح ميشود. روي اين اصل، اين جامعه اطلاعاتي كه خيلي سريع و با سرعت الكترونيك است، روي گفتار و رفتار و همهچيز ما اثر ميگذارد. ما سريع ميشويم، بيحوصله ميشويم و با سرعت ميخواهيم عرض مطلب كنيم و نتيجه بگيريم. مرتب سعي خواهيم كرد مختصرتر بگوييم و اين امر كمكم روي روابط انساني و ارتباط بينفردي اثر بسيار عميقي خواهد گذاشت.
يزدانپور: آقاي دكتر، الان داريم كمكم به اين نتيجه ميرسيم كه ارتباطات ما درونگروهي است، يعني فقط با اعضاي گروههاي همگن با خودمان ارتباط برقرار ميكنيم. بهعنوان يك نمونه بارز، آيا نشانهاي سراغ داريد كه اينترنت باعث ارتباط و گفتوگو ميان طرفداران افراطي دو ايدئولوژي رقيب شده باشد؟
دكتر محمدي: ببينيد براي ارتباط با گروههاي ديگر شما بايد به وجود آنها آگاهي داشته باشيد و با كارهايشان آشنايي داشته باشيد؛ يعني چيزي براي گفتن داشته باشيد. براي مثال گروهي در امريكا وجود دارد به نام «خليج 2000» كه منظور خليج فارس است، «خليج 2000» كليه اطلاعات سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي مربوط به كشورهاي خليج فارس را روي شبكه اينترنت قرار ميدهد و وقتي شما آدرس آنها در اينترنت را بدانيد هر موقع كه خواستيد بدانيد كه چه اتفاقاتي از نظر سياسي، فرهنگي، اجتماعي در رابطه امريكا نسبت به منطقه، و بهطور كلي حوزه غرب نسبت به منطقه پديد آمده است، با مراجعه به پايگاه اينترنتي «خليج 2000» تمامي اطلاعات و تحليلها را در اختيار خواهيد داشت. منظور اين است كه شما اول بايد علاقهمند به اين منطقه باشيد و بعد هم بايد خود را معرفي كنيد كه چه كسي هستيد تا آنها اين اطلاعات را رايگان در دسترس شما قرار دهند. در تمامي زمينهها همينطور است. اگر رماننويس يا شاعري هستيد كه فقط روي اينترنت آثار خود را منتشر ميسازيد، شما با يك شبكه خاص تماس ميگيريد، آنها هم قصهها و شعرهاي خودشان را در اختيار شما قرار ميدهند و شما ميتوانيد آنها را بخوانيد. بسياري از اينها امكاناتي است كه در گذشته نداشتهايم و اگر بوده از طريق شيوههاي ديگري مثل پست انجام ميشد كه ماهها و هفتهها طول ميكشيد و هزينههاي بسياري داشت.
يزدانپور: فردي ايراني را فرض كنيد كه به مسائل اين منطقه خيلي علاقه داشته باشد و از دانش و اطلاعات كافي براي يافتن منابع مختلف و دنبال كردن بحثها برخوردار باشد، اما در اين صورت هم باز يك مسئله هست و آن اين است كه اين فرد با مراجعه به پايگاهي خبررساني از جنس «خليج 2000»، روايت آنها را قبول نكند. براي مثال، او ميبينيد كه در اين پايگاه، امور از زاويه ديد امريكا روايت ميشوند و حال آنكه او با روايتي كه از تلويزيون ملي ارائه ميشود و يا در روزنامههاي داخلي ـ حتي كيهان ـ مطرح ميشوند، آشناتر است و قرابت بيشتري دارد. بهعبارتي ديگر ما از همان ايدئولوژي و منظومه گفتاري خودمان خارج نميشويم.
دكتر محمدي: نه، من موافق نيستم. اين امر به انتخاب شما بستگي دارد. شما اگر بتوانيد تعصب از خود نشان ندهيد. اگر حرفهاي آنها را بشنويد و بعد به آنها انتقاد كنيد و بهصورت مكتوب به آنها پاسخ دهيد، آنها به شما پاسخ ميدهند و سعي ميكنند كه شما را قانع كنند. بهعبارتي ديگر ميتوانيد از طريق اينترنت با آنها وارد مباحثه و گفتوگو شويد. و اين شما هستيد كه تصميم ميگيرد كه به گفتوگو ادامه دهيد يا ديگر حتي به سايت آنها مراجعه نكنيد و مثل مثالي كه زديد، كاملاً آنها را منحط بدانيد. اينترنت اين امكان را به شما ميدهد كه ولو اين كه با تحليلها و گفتوگوهاي آنها موافق نباشيد، با آنها وارد ديالوگ شويد. ديالوگي كه در نهايت به قانع شدن يك طرف يا رها كردن بحث ميانجامد.
يزدانپور: پس تعصب حتي در عصر فناوري، مسئله مهمي است. حضور پررنگ تعصبات بايد ما را برانگيزد كه وجوه فني فناوري را در پرانتز بگذاريم و بيشتر به فكر راههاي استفاده از آن بيافتيم. چگونه ميتوانيم به آن درجهاي از توسعه فرهنگي برسيم كه ما را قادر سازد بهترين و انسانيترين استفاده را اينترنت ببريم. بهنظر ميرسد ما هنوز همه امكانات فناوريهاي جديد را مورد استفاده قرار ندادهايم.
دكتر محمدي: ببينيد، ايجاد چنين فرهنگي از طريق آموزش و با استفاده از راديو و تلويزيون ممكن است. بايد علاقه مردم برانگيخته شود و بايد به آنها آگاهي بخشيد. از همه مهمتر فرهنگ آزادي بيان و قلم قرار دارد، يعني، شمايي كه ميخواهيد از اينترنت استفاده كنيد، و احياناً مراودات و مكاتبات خود را از طريق آن انجام دهيد، بايد احساس آرامش و آزادي كامل داشته باشيد كه آنچه را كه در دل داريد بتوانيد بيان كنيد. اگر ترس از اين داشته باشيد كه حتماً دروازهباناني هستند كه نوشتههاي شما را روي اينترنت چك ميكنند، خوب شما به كنترل و سانسور خود ميپردازيد؛ يا سعي ميكنيد خيلي چيزهايي را كه قصد داريد بر زبان بياوريد، نگوييد. بنابراين فرهنگ آزادي و فرهنگ آرامش خاطر و احساس امنيت نسبت به دروازهبانان، در درجه اول اهميت قرار دارد.
گاهي اوقات بخشي از مسئله اين است كه بهتر است حرف و درد دل خود را بزنم يا سكوت كنم و سخن خود را به كسي نگويم. اين مسئله هم به آموزش مربوط است. چه وقت شما حرف خودتان را بيان نميكنيد؟ دو حالت وجود دارد، يا براي بيان ترس و واهمه داريد و يا خجالت ميكشيد، يعني يك نوع سرخوردگي داريد. و همه اينها به آموزش و به شرايطي كه شما در آن تربيت شدهايد بستگي دارد.
بخش نوشتاري بعضي از فرهنگها نسبت به بخش گفتاريشان بيشتر توسعه يافته است. برخي فرهنگها مثل فرهنگ ما هم بخش شفاهي بزرگتري دارند. علت آن هم پايين بودن نرخ رشد سوادآموزي در گذشته است. در آن دوره از حافظه و فرهنگ شفاهي استفاده بيشتري ميشده است. به همين خاطر است كه در كشورمان بيست هزار شاعر و ديوان شعر داريم. زيرا براي يك آدم بيسواد، حفظ كردن يك شعر خيلي راحتتر بود. در كشورهايي كه مردم از ميزان بالاتري از سواد برخوردار بودهاند، به جاي شعر، رمان و قصه رشد يافته است و كتابخواني بخشي از فعاليت روزمره مردم است. همه اينها ريشه در نحوه تربيت، عادتها و فرهنگ يك فرد يا جامعه دارد كه البته از طريق راديو، تلويزيون و آموزش قابل بهينهسازي و اصلاح است. براي مثال رشد كتابخواني در ايران، در سالهاي اخير به علت تنوعي كه در كتابهاي در دسترس، قابل توجه است و خوشبختانه مردم نسبت به گذشته كتابخوانتر شدهاند.
يزدانپور: آقاي دكتر، شما خودتان هم تنوع كتابهاي عرضه شده را عامل رونق بازار كتاب در سالهاي اخير عنوان كرديد. بهنظر ميرسد راديو و تلويزيون و شايد آموزش به اين رونق كمك چنداني نكرده باشند.
دكتر محمدي: راديو و تلويزيون ميتواند روي عادات مردم اثر بگذارد و كمك كند كه مردم بيشتر به كتاب روي بياورند. برخلاف كشورهاي اروپايي كه مردم در حين سفر كتاب ميخوانند، اين عادت كمتر در مردم ما وجود دارد كه بستگي به نوع تربيت و فرهنگ ما دارد و قابل تغيير و بهينهسازي است.
يزدانپور: پس از نظر شما يك نهاد آموزشي يا رسانههاي جمعي ميتوانند همه اين الگوها را تغيير دهند؟
دكتر محمدي: بهطور كلي، اين مسئله زمان ميبرد و ما بالاخره آنچه كه هستيم نتيجه فرهنگ و تربيتي است كه به ما داده شده است، تافته جدابافتهاي از فرهنگ و اجتماع خود نيستيم. حال اگر محيط و فرهنگ را آرامآرام تغيير دهيم، ما، بهعنوان محصولات آن محيطها، هم تغيير خواهيم كرد. زماني همه مراودات ما از طريق تلگراف بود، بعد كه تلفن آمد، از تلفن استفاده كرديم و حالا به اينترنت روي آوردهايم. بنابراين بخشي از مسئله به امكانات فني بستگي دارد و بخشي از آن به فرهنگ استفاده از فناوري كه در حال تغيير است. البته از طريق وسائل سمعي و بصري و بهويژه راديو و تلويزيون گاهي ميتوان اين تغييرات را تسريع كرد و مردم را علاقهمند كرد كه از عادتهاي بد بپرهيزند و عادتهاي بهتري را برگزينند. خوب وقتي شما ساعتها در اتوبوس يا قطار ميگذرانيد، ميتوانيد از وقتتان براي مطالعه استفاده كنيد. راديو و تلويزيون ميتواند از طريق آموزش دادن به مردم، عادتهاي خوبي از قبيل فرهنگ كتابخواني را ترويج كند.
يزدانپور: اگر راديو و تلويزيون ترويج فرهنگ كتابخواني و يا تغيير برخي وجوه نامطلوب در فرهنگ كنوني را در دستور كار خود قرار دارد، آيا مردم به صورت منفعلانه همه اين تغييرات و مهندسيها را خواهند پذيرفت و هيچ شكلي از مقاومت يا اعتراض بروز نخواهد كرد؟
دكتر محمدي: بديهي است كه هر چيزي را كه به زور بخواهيد وارد ذهن مخاطب كنيد با مقاومت مواجه خواهد شد. شما اول بايد به مخاطب خود بفهمانيد كه آنچيزي كه ميآموزد براي او مفيد است و به نفع او است. اگر چنين حسي در او پيدا شود، با علاقه پيگيري خواهد كرد. ولي اگر همين آموزش صورتي تحميلي داشته باشد، انسان مقاومت ميكند.
يزدانپور: بنابراين ميتوان پذيرفت كه آن بخش از فرهنگ ما كه با جهانيشدن و تكنولوژيهاي خاص آن مخالف است و در برابر آن ميايستد، در اثر چنين حسي از تحميل شدگي امري بيروني است.
دكتر محمدي: بله، اين نواقص در فهم اهميت جهاني شدن و بهويژه فناوريهاي ارتباطي جديد، بيشتر به نواقصي مربوط است كه در كار اطلاعرساني به مردم از طريق تلويزيون وجود دارد. يعني تلويزيون بايد مردم را با واقعيتها و محدوديتهاي جهاني و مشكلات بومي آشنا كنيم. اگر مسائل جهاني بهصورتي صادقانه به اطلاع مردم برسد، برداشت ذهني مردم از مسائل روشنتر خواهد شد. عدم آگاهي و عدم مطالعه باعث شده است كه در برابر آن موضعي انفعالي بگيريم. تصور ميكنيم كه توطئهاي از طرف اجانب براي ما طراحي شده است. براي مثال از آنجا كه در كشورهاي غربي بخش خصوصي پويا و فعالي وجود دارد، در حوزه ارتباطات ماهوارهاي بخش خصوصي از بخش دولتي جلوتر عمل ميكند و بيشتر از آن كه مسئله امپرياليسم و استعمار مطرح باشد، به فكر رونق بازار و تجارت خود ميباشند.
بنابراين راديو و تلويزيون و رسانههاي ارتباط جمعي ميتوانند اطلاعات دقيق را در اختيار مردم قرار دهند تا افكار عمومي مناسب و نوعي همگني فكري شكل گيرد. دولتمردان به علت عدم آگاهي به جنبههاي مثبت جهاني شدن و فناوريهاي آن، با آن به صورت منفعلانه برخورد كردهاند و اين حالت گيجي كه در جامعه ما نسبت به جهاني شدن بهوجود آمده است، نتيجه اطلاعات اوليهاي است كه در اختيار افكار عمومي قرار گرفته است.
يزدانپور: اما شايد بتوان اين بحث را مطرح كرد كه رسانههاي ارتباط جمعي ما و راديو و تلويزيون ما چيزي جداي از فرهنگ و جامعه ما نيستند و بخشي از فرهنگ ما در تلويزيون بازتوليد ميشود. نظر شما در اين مورد چيست؟
دكتر محمدي: نه، ببينيد، گاهي اوقات، راديو و تلويزيون در سالهاي اخير در مورد اين مسائل بهصورتي ايدئولوژيك عمل كرده است. ما بايد دو موضوع را از هم تفكيك كنيم: ميان ايدئولوژي و فرهنگ تفاوتهايي وجود دارد و ايدئولوژي عين فرهنگ نيست. به نظر من نگاه رسانههاي ارتباط جمعي ما به جهاني شدن بيش از آنكه فرهنگي و عملي باشد، ايدئولوژيك بوده است. اگر از منظري فرهنگي به جهاني شدن بيانديشيم، اين پديده داراي ابعاد مفيد و مضر بسياري دارد. مهم آن است كه با مطالعه و سنجيده به طرف جهاني شدن برويم، نه به صورت انفعالي. ميتوانيم با تكيه بر فرهنگ غني خودمان و با استفاده از امكاناتي كه جهاني شدن فراهم آورده است و از جمله اينترنت، به توليد كالاهاي جديد فرهنگي بپردازيم. يكي از توليدات و برنامههاي فرهنگي سريالهاي تلويزيوني است. در اين زمينه، و با توجه به مسئله بيكاري در ميان جوانان، هم ميتوانيم ايجاد اشتغال كنيم و همچنين به توليد كالاهاي فرهنگي براي هفت كشور تازه استقلال يافتهاي كه در مرزهاي شمالي ما قرار دارند، بپردازيم. با وجود آنكه بازار اين كشورها با كالاهاي امريكايي و اروپايي آشنايي چنداني نداشته است، نتوانستهايم به خوبي از آن استفاده كنيم.
ديگر اين كه ايران در برخي حوزهها نفوذ فرهنگي دارد و ميتواند در اين حوزهها و بازارها كالاهاي فرهنگي خود را جانشين كالاهاي فرهنگي غرب نمايد. بنابراين در اين حوزه ما هم امكانات داريم و هم بازار بسيار مناسبي كه خواستار فرهنگ ما است. اين امر يكي از منافعي است كه جهاني شدن براي ما فراهم آورده است و ما ميتوانيم از آن استفاده كنيم. البته گاهي ناتواناييهاي ساختاري يا توليدي باعث شده است كه به انتقاد از جهانيشدن برخيزيم. وقتي اينترنت هست و ماهواره هست، ميتوانيم به ترميم بخشهاي آسيب ديده تصوير خودمان در ذهن جهانيان بپردازيم و در اين راه كسي متعرض ما نخواهد شد. اين ما هستيم كه بايد بهرهبرداري كنيم.
يزدانپور: اين روزها و به مناسبت نشست جهاني سران پيرامون جامعه اطلاعاتي، بحثهاي زيادي در خصوص جامعه اطلاعاتي صورت ميگيرد، ميخواستيم برآورد يا جمعبندي شما را در خصوص نسبت ما با مفهوم جامعه اطلاعاتي بدانيم.
دكتر محمدي: جامعه اطلاعاتي مفهومي است كه در سالهاي 1960 در غرب مطرح شد. اولين كشوري كه اهميت اطلاعات را به عنوان سرمايه دريافت، ژاپن بود. امريكاييها خيلي زود از ژاپنيها ياد گرفتند و و مسئله اطلاعات در مقام سرمايه را در برنامههاي ميان مدت و بلند مدت توسعه ملي خود گنجاندند. بعدها اروپاييها به جنبههاي اقتصادي جامعه اطلاعاتي پي بردند و براي استفاده از آن برنامهريزي كردند. از آنجا كه ما فناوري توليد و توزيع اطلاعات را نداريم و اكثر فناوريهاي موجود وارداتي هستند، هنوز توليد اطلاعات هنوز در درآمد ملي ما رقمي را به خود اختصاص نداده است و اطلاعات جزء سرمايههاي ما حساب نميشود. البته حركتهايي به اين سمت وجود دارد. اميدوارم روزي برسد كه به صنعت توليد دانش كه يكي از درآمدهاي مهم ملي است، توجه بيشتري معطوف شود. دانشگاهها از جمله مراكزي هستند كه ميتوانند به اين امر كمك كنند. دانشگاهها علاوه بر از توليد نيروي انساني ماهر، بايد به توليد علم هم بپردازند. دولت و صنعت كشور بايد امكانات لازم براي انجام اين كار را در اختيار دانشگاه قرار دهد.
يزدانپور: آيا فراهم آوردن امكانات براي دانشگاهها يا بخشي از نخبگان كفايت ميكند؟
دكتر محمدي: ببينيد ما در توزيع بودجه ملي خود سهمبندي سالانه داريم كه در سهم هر بخش معين است. هنوز در بودجه ما سرفصلي به صنعت توليد اطلاعات و دانش اختصاص ندارد. افزايشهايي كه در بودجههاي پژوهشي وجود دارد بسيار كم است و بيانگر اهميت كمي است كه به اين حوزه قائل هستيم. آيا در كنار فصول مشخص براي توليد آهن و فولاد و صنايع نظامي در بودجه، فصلي هم به توليد علم اختصاص دادهايم؟ اول بايد اهميت اين مسئله نمايان شود. يكي از شاخصهاي توسعه در كشورهاي پيشرفته، توليد علم در دانشگاههاي مربوط است. مؤسسات پژوهشي و دانشگاهي ما چقدر ميتوانند به توليد علم و انجام تحقيق بپردازند؟ دولت چقدر نسبت به اين مسئله آگاهي دارد و به آن اهميت ميدهد و بهطور كلي، فرهنگ اطلاعات در جامعه از چه ارجي برخوردار است. براي ارتقاي فرهنگ موجود بهنحوي كه توليد علم را هم در خود بگنجاند، باز هم مطبوعات و راديو و تلويزيون نقش مهمي دارند.
يزدانپور: به نظر ميرسد به لحاظ فرهنگ مردمي زياد مشكلي نداشته باشم و مردم بهويژه در كشورهايي مثل ما، خيلي از فرهنگسازيهاي رسانهاي جلوتر باشند. آقاي كاستلز هم تازگيها كاهش كاربران اينترنت در امريكا و افزايش كاربران جهان سومي را قابل تأمل ميداند. بهنظر او، بعيد نيست كه در آيندهاي نزديك جهان سوميها در توليد محتوا از امريكا پيشي بگيرند.
دكتر محمدي: ببينيد كاربران اينترنتي پديدهاي در حال رشد است. اما در كشورهاي جهان سوم، عاملي وجود دارد كه ميتواند آن را دروازهبان فني ناميد. به اين معنا كه كامپيوتر به حد كافي توليد نميشود و كلاسها و آموزشهاي كامپيوتري در شهرهاي بزرگ تمركز دارند. در انگليس از چهار سال قبل كه مسئله فناوري اطلاعات مطرح شد، از طريق پست خود مطالبي پيرامون فناوري اطلاعات توزيع ميشد. در اين جزوات نزديكترين كلاسهاي مجاني آموزش كامپيوتر و اينترنت به مردم معرفي ميشود. همه تكنسينها، از قبيل لولهكشها و سيمكشها هم از رايانههاي قابل حمل براي انجام كارهايشان استفاده ميكنند. بنابراين وقتي كه شما ميخواهيد جامعه را به سوي اطلاعاتي شدن سوق دهيد، دولت بايد پيشقدم شود و حمايت كند كه جامعه به آنسو حركت كند. يكي از راههاي كمك هم عبارت است از اين كه امكانات توليد، تكثير و تعمير فناوري ارتباطي را در اختيار مردم قرار دهد. اين كار از طريق ايجاد كارگاهها و تشويق مردم از طريق رسانههاي ارتباط جمعي به شركت در كلاسها ممكن است. انتقال كارهاي تحريري به كامپيوتر و ماشيني كردن سيستم بايگاني ادارات خيلي مهم است. نياز به نهضت عظيمي براي آموزش كامپيوتر در سرتاسر كشور وجود دارد و دولت بايد رهبري آن را برعهده گيرد.
يزدانپور: آقاي دكتر، در طول ده ماه گذشته بر اساس آماري كه در سايت weblogs.com ارائه ميشود، زبان فارسي در مرتبه چهارمين و يا حداكثر پنجمين زبان مورد استفاده وبلاگنويسان دنيا بوده است. و ميدانيد كه اين حجم عظيم به برنامهريزي دولت نبوده است. حتي در شهرستانها وبلاگنويسهاي حرفهاي داريم كه مثل روزنامهنگاران حرفهاي به توليد و انتشار محتوا ميپردازند، و آنها از اين سري آموزشهاي متمركزي كه شما ميفرماييد، يا بستههاي اطلاعاتي پستي، بيبهره بودهاند.
دكتر محمدي: بله ايرانيان علاقه زيادي به كامپيوتر دارند. الان در تأييد اين حرف شما، بايد بگويم كه ايرانيها فعاليت زيادي در صنعتهاي سختافزاري و نرمافزاري كامپيوتري امريكا دارند.
يزدانپور: پس بحث آموزش تا حد زيادي مرتفع شده است. علاقهاي كه ايرانيها به كامپيوتر نشان دادهاند، نيرويي است كه سد آموزش را فرو ريخته است. حال فكر ميكنيد مسائل ما بيشتر در چه حوزهاي باشند؟
دكتر محمدي: ببينيد ما در زمينه توليد نرمافزار هنوز نميتوانيم در عرصه بازارهاي بينالمللي ابراز وجود كنيم. اين مشكل يا در بخش توزيع قرار دارد و يا در بخش تكثير. آن چه مسلم است اين واقعيت است كه هنوز نميتوانيم در بازارهاي بينالمللي در كنار نرمافزارهاي بومي چيني و انگليسي، نرمافزارهاي فارسي هم پيدا كنيم. ديگر اين كه استانداردهاي ما را چه كسي تعيين ميكند؟ ما در كجاي اين بازار مكاره قرار داريم. حتي حضور اسرائيليها با همه كوچكي و حجم كم جمعيت در اين زمينه پررنگتر و فعالتر حس ميشود. بهعنوان مثال، من هنوز نتوانستهام نرمافزار خوبي براي بهكارگيري زبان فارسي در كامپيوتر بيابم و گاه مجبور به استفاده از نسخههاي عربي هستم. متاسفانه هنوز نرمافزاري را توليد نكردهايم كه قابليت عرضه در بازارهاي جهاني را داشته باشد.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر