بخش عمدهاي از فشارهايي كه بر اثر فروپاشي ديوارهاي اطلاعاتي و ايجاد جامعه اطلاعاتي بر دوش دانشگاه افتاده است، قابل تشخيص و تعريف است:
• طبقه جديدي از دانشجويان غيرسنتي به وجود آمده و رشدي روزافزون دارد، اين دانشجويان تصميم دارند بدون كوچكترين توجهي به نهادهاي رسمي آموزشي و با دور زدن يك شبهي همه رسانهها و مجاري سنتي علم، از جمله دانشگاه، استاد و حتي كتاب، به علمي كه ميخواهند دسترسي يابند؛
• بازار كار در حال تحولي بنيادين است و حرفههاي حجرهاي جاي خود را به مهارتهاي جهاني ميدهند. بايد دانشجويان را با مهارتهاي كارآتر و منعطفتر آشنا كرد، دانشآموختگان بايد بتوانند خود را با نيازهاي سيال و ناشناخته جهان فردا وفق دهند؛
• تخصيص بودجههاي متمركز و حمايتي دولت با مشكلات فزايندهاي مواجه است و يارانهها بسيار نامنظمند و دولت به تنهايي توان تشخيص راههاي پيشِ رو را ندارد؛ مسئلهاي كه به ايران را جهان سوم محدود نميشود؛
• اطلاعات ارائه شده در بسياري از دورهها، تكراري، دست چندم و از رده خارج است و نارضايتيهاي فراواني را هم از سوي دانشجويان و هم از سوي بازار كار سبب شده است؛
• رقباي ديگري سر برآورده و برميآورند كه توان تطبيق و سازگاري بيشتري با محيطهاي سيال امروزي دارند، يا حداقل با تبليغات خود چنين وانمود ميكنند.
بخشي از «دانشگاه ارتباطي»، كاري در دست نگارش، كه اميدوارم تا پايان تعطيلات نوروز به انجامي برسد.
جمعه، اسفند ۱۵، ۱۳۸۲
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر