مسئله دروغ موضوع یکی از سمینارهای ضمنی این صفحه است که با دوست همیشه غایب و حاضرم، اسماعیل خلیلی دنبال میکنم. طرح سمینار حدود چهار سال پیش ریخته شد. درست است که صورت مسئله همچنان هست اما واقعیت این است سیل (کاش این سیل یک کم آب هم داشت)، مسئله ما را به کلی پوشانده است.
من و اسماعیل خلیلی به هیچ وجه با هم سر این موضوع اتفاق نظر نداریم. شنیدن دروغ، از این دروغهایی که حالا همه جا هست و کوچک و بزرگ با آن زندگی میکنند، او را آزار میدهد. من به دروغ شنیدن (و صد البته به دروغ گفتن) عادت کردهام و بیشتر موضعی پدیدارشناسانه دارم: هر جا دروغی هست، ریشهها و دلایلی هست باید کاویده شود. حتی با ادعای کشف رابطه میان شیزوفرنی و دروغ، به یک نظریه ایجابی برای دروغ رسیدهام.
امروز از طریق فید ارزشمند جام جم فلسفه به این مقاله از باوند بهپور درباره اخلاق بدیویی و اخلاقگرایی ایرانی رسیدم. به نظرم آمد مقاله مهمی باشد برای ادامه بحث ما:
ادامه مقاله را سایت خبر آنلاین بخوانید.چند هزار سال است که دولتها وملتهای ایرانی، مشکلات اجتماعی ایران را اخلاقی دانستهاند. نیچه هنگامی که میخواست پیامبری را برگزیند تا نقیض ایده آن پیامبر را از زبان او بیان کند، پیامبری ایرانی را برگزیدکه نمونه بارز پیامبری اخلاقی بود. برای زرتشت مسئله این نبود که پندار و گفتار و کردار باید درست باشد، مسئله اساسی این بود که این سه نیک باشند. و هنوز هم برای کسانی که با ایرانیان آشنا میشوند، نخستین امر تکاندهنده آن است که اینان چه مردمان نیکی هستند بیآنکه کارهایشان درست باشد. همین رابطه میان حقیقت و اخلاق است که بدیو در کتاب «اخلاق» محور بحث قرار میدهد. زمانی که ترجمه این کتاب را به دست گرفتم همین اخلاقگرایی ایرانی برایم بیش از هرچیز اهمیت داشت.لویناس در صورتبندی فلسفه اخلاق خویش از سنتهای یهود الهام میگیرد. بدیو آشوویتس و بوسنی و عراق را مثال میزند. گمان میکنم اشکالی نداشته باشد که ما هم از مثالی ایرانی شروع کنیم و برای باز کردن چند مفهوم بدیویی، نخست آنها را به درون تاریخ خود ببریم، با پیشفرضهای جمعی آغشته کنیم و سپس به صورتی جهانی بسط دهیم. برای این منظور، در اینجا مفاهیم «اخلاق» بدیو را از طریق دو متن تاریخی میخوانم. متن اول کتیبه بیستون است.
Hi man:
پاسخحذفThat was such a cool and nice post...very impressive
God bless you