در طول شش ماه گذشته مشغول نوشتن چند طرح پژوهشی برای دادهکاوی بودم. عجله برای خواندن فکر و دست «دیگری»، تب دادهکاوی را وارد مرحله جدیدی کرده است، اما اگر فکر میکنید بتوان از این آب گلآلود ماهی گرفت اشتباه میکنید، دریغ از یک قطعه میگو! عجله به حدی رسیده که دوست دارند، نتایج دادهکاوی را با همان پروپوزال بدهی و گورت را گم کنی تا حاج آقا بتواند همان دقیقه برود به مافوقش گزارش بدهد بلکه تا ستون دیگر فرجی بشود.
در این مدت دهانهای باز و چشمان از حدقه در آمده زیادی را دیدهام که با شنیدن خواص جادویی دادهپردازی با هیجان از صندلی برمیخیزند و بر میز میکوبند که این دیتا، بقیه را آژانس میگیریم خودت برو از روزنامه اطلاعات بگیر، نتایجش رو تا آخر شب به خود من ایمیل بزن. دلم برایشان میسوزد. واقعیتش این است که دادههای زیادی جمع شدهاند اما نمیدانند اینها یعنی چه. ابزارهای مدرن تحلیل داده که حالا سنتی شدهاند، مثل اسپیاساس هم فقط تا یکی دو پله جلوتر جواب میدهد و باز هم یک نفر باید بنشیند و جوابها را تحلیل کند و یکی دو خط بنویسد که این تغییر آماری نشان از تغییر در ساختار دارد/ندارد و قص علی هذا. نویسنده و تحلیلگر هست، اما مسئله این است که خواننده نیست، برای همین هم نویسندهها را دعوت میکنند که از رو بخوانند و شما خود بهتر میدانید که چه کار پرمخاطرهای است از رو خواندن گزارشها. دادهپردازی با ارائه گزارشهای رنگ و وارنگ و شیک، آمار مرگومیر در جادهها را چنان زیبا ارائه میدهد که همه دوست دارند آن ببینند و با امکانات اینتراکتیو آن بازی کنند، و بریزند توی لپتاپشان برای ارائه در سمینارهای علمی و نشستهای تخصصی. چه کیفی دارد این تکنولوژی.
بگذریم.
میبینید که هنوز با شک به دادهکاوی نگاه میکنم. هر چه باشد من در سنت تفسیر و تحلیل نظری بهدنیا پرتاب شدهام و این نوع از نگاه به دنیا، به چشم من از حرکت در سرزمین عجایب آلیس هم شگفتانگیزتر است. اما بازی با امکانات این روش جدید پژوهشی چیز دیگری است. هر چه باشد، از یک طرف حجم عظیم اطلاعاتی که هر روزه بر سر ما میریزد به حدی رسیده که در این هجده ساعت نمیشود همه را خواند و از طرف دیگر دادهکاوی وعدههای جالبی برای ساده کردن این همه متن و صدا و تصویر میدهد.
در همین برخورد اول به نظرم میآید ساده کردن روندها و دادهها چنان که طرفداران پر شور دادهکاوی میگویند، کار ما را ساده نمیکند و فکر میکنم متن یا تصویری که در نهایت از جریان دادهکاوی بیرون میآید، خودش یک متن جدید است که «باید» کنار متنهای دیگر خواند.
گفتم خوب است بهصورت موقت، گوشهای از سرزمین لمیزرع و مقدس مهزود را به بلند فکر کردن و بحث کردن دربارهی این تکنولوژی جدید اختصاص بدهم. قصد ایجاد وبلاگ جدیدی ندارم. این مجموعه یادداشتها را با همین واژهی دادهکاوی برچسب میزنم که از دیگر یادداشتها قابل تفکیک باشد.
در این مدت دهانهای باز و چشمان از حدقه در آمده زیادی را دیدهام که با شنیدن خواص جادویی دادهپردازی با هیجان از صندلی برمیخیزند و بر میز میکوبند که این دیتا، بقیه را آژانس میگیریم خودت برو از روزنامه اطلاعات بگیر، نتایجش رو تا آخر شب به خود من ایمیل بزن. دلم برایشان میسوزد. واقعیتش این است که دادههای زیادی جمع شدهاند اما نمیدانند اینها یعنی چه. ابزارهای مدرن تحلیل داده که حالا سنتی شدهاند، مثل اسپیاساس هم فقط تا یکی دو پله جلوتر جواب میدهد و باز هم یک نفر باید بنشیند و جوابها را تحلیل کند و یکی دو خط بنویسد که این تغییر آماری نشان از تغییر در ساختار دارد/ندارد و قص علی هذا. نویسنده و تحلیلگر هست، اما مسئله این است که خواننده نیست، برای همین هم نویسندهها را دعوت میکنند که از رو بخوانند و شما خود بهتر میدانید که چه کار پرمخاطرهای است از رو خواندن گزارشها. دادهپردازی با ارائه گزارشهای رنگ و وارنگ و شیک، آمار مرگومیر در جادهها را چنان زیبا ارائه میدهد که همه دوست دارند آن ببینند و با امکانات اینتراکتیو آن بازی کنند، و بریزند توی لپتاپشان برای ارائه در سمینارهای علمی و نشستهای تخصصی. چه کیفی دارد این تکنولوژی.
بگذریم.
میبینید که هنوز با شک به دادهکاوی نگاه میکنم. هر چه باشد من در سنت تفسیر و تحلیل نظری بهدنیا پرتاب شدهام و این نوع از نگاه به دنیا، به چشم من از حرکت در سرزمین عجایب آلیس هم شگفتانگیزتر است. اما بازی با امکانات این روش جدید پژوهشی چیز دیگری است. هر چه باشد، از یک طرف حجم عظیم اطلاعاتی که هر روزه بر سر ما میریزد به حدی رسیده که در این هجده ساعت نمیشود همه را خواند و از طرف دیگر دادهکاوی وعدههای جالبی برای ساده کردن این همه متن و صدا و تصویر میدهد.
در همین برخورد اول به نظرم میآید ساده کردن روندها و دادهها چنان که طرفداران پر شور دادهکاوی میگویند، کار ما را ساده نمیکند و فکر میکنم متن یا تصویری که در نهایت از جریان دادهکاوی بیرون میآید، خودش یک متن جدید است که «باید» کنار متنهای دیگر خواند.
گفتم خوب است بهصورت موقت، گوشهای از سرزمین لمیزرع و مقدس مهزود را به بلند فکر کردن و بحث کردن دربارهی این تکنولوژی جدید اختصاص بدهم. قصد ایجاد وبلاگ جدیدی ندارم. این مجموعه یادداشتها را با همین واژهی دادهکاوی برچسب میزنم که از دیگر یادداشتها قابل تفکیک باشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر