شنبه، مرداد ۱۰، ۱۳۸۳

Fahrenheit 9/11

فارنهايت نه‌/يازده به‌دستم رسيد. مايكل مور را ما ضدامريكايي‌ها خوب مي‌شناسيم و خيلي از حرف‌هايي كه زد را هرصبح و ظهر و قبل از خواب همصدا با اخبارگوي تلويزيون زمزمه مي‌كنيم. بعضي حرف‌هايش را نشنيده بودم: جنگ رواني امريكا با مردم خودش، تزريق ترس به روان مردم براي ادامه‌ي كار، اسنادي از ارتباط بوش و بن‌لادن، جواب بوش به مايكل مور، اين كه فقط يكي از اعضاي كنگره پسرش را براي جنگ فرستاده، و . . . (شايد هم اين حرف‌ها زده شده وقتي سينا كانال تلويزيون را چرخانده . . . )
به‌هر حال، اين يادداشت را براي تشكر از مايكل مور مي‌نويسم. مايكل مور كليد ديگري براي تفسير پديده‌ي بوش به دست مي‌دهد. تفسير قبلي من از بوش بر اساس رمان موبي‌ديك بود و بوش را آهابي مدرن مي‌دانستم كه با آن پاي چوبين و بي‌تمكينش و همراه با فتح‌الله آتش‌پرست به شرق آمده است تا انتقام بگيرد و در ضمن انبارهاي پكوئد را از روغن وال پر كند؛ روزهاي اول جنگ در افغانستان بود كه به گمانم رسيد بوش يكي از نواده‌هاي آهاب است.
اين تفسير با همه‌ي زيبايي‌اش براي من خيلي سخت بود. در اين صورت، بزرگ‌ترين اثر ادبي امريكا در حد يك استعاره‌ي لوس، سياسي و بي‌مزه‌ي جرج ارولي قرار مي‌گرفت و همه‌ي آن تأملات دكارتي اسماعيل بر سر دكل ديده‌باني پكوئد پيرامون سفيدي وال و همه‌ي آن درياي بي‌ساحل و پر از موج و حادثه و همه‌ي ماجراي سفر سي‌ دريانورد نافيلسوف به شرق براي ديدار وال سفيد، ناخوانده باقي مي‌ماند.فقط خواستم بگويم خوشحالم از اين كه موبي‌ديك استقلال خودش را حفظ كرد، تنك يو مستر مور.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

  © Blogger template Writer's Blog by Ourblogtemplates.com 2008, Modified by Esmail Yazdanpour

Back to TOP