دوستی ـ از دوستان دوران خوابگاهی ـ برای تحلیل مجموعهای از اطلاعات خام کمک خواسته بود. میگفت توانسته مجموعهای بزرگی از پرسشنامهها و دادههای آماری و اطلاعات پژوهشی چندین طرح پژوهشی را جمع کند. افتخار میکرد که توانسته همه این اطلاعات را بهخوبی گردآوری، دستهبندی و بعد، «آرشیو»! کند.
برای تحلیل انتقادی گفتمان آن مجموعه اطلاعات کمک میخواست و این که دوست داشت این متنها را یک بار ببرم «زیر ماشین تحلیل گفتمان». دادهها و اطلاعاتی که جمع کرده بود اگرچه به اندازه کافی داغ نبودند اما معدن خوبی برای کاوش و بازی بودند.
چند روزی مهمانش بودم برای بررسی اولیه. او میخواست همه دادهها و اطلاعات موجود را به سطحی از پردازش برساند که قابلیت استفاده و فروش بیشتری داشته باشد. پرسش پژوهشی مشخصی نداشت و راست میگفت که این روزها پرسشها از اطلاعات و دادهها سیالتر شده است.
مدتی به بازی با دادهها گذشت. من با گردآوری اطلاعات مخالفم و فکر میکنم یک گشت دو روزه در شهر و تماشای مردم به یک ماه گردآوری پرسشنامهای اطلاعات میارزد. اما میپذیرم که او اطلاعات خوب و زیادی جمع کرده است. با بازی، نمودار میکشیدم و همگرایی و ناهمگرایی کشف میکردم و امکانات اسپیاساس و ساپ را مقایسه میکردم. ابزارهای آنلاین جالبی ساختهاند که لینک چندتایش را گذاشتم پایین قالب وبلوگ. در یک دور دیگر، کلمهها و تصاویر بودند که جان میگرفتند و فعال میشدند، از متن خودشان فراتر میرفتند و جلوههای دیگری از معنا را نمایان میکردند. بازی با این دادهها کم از گردش در شهر نداشت.
پرسید حالا یعنی چه؟
گفتم دنیای شما آنقدر در حال تغییر و تحول است که هر لحظه پرسش جدیدی پیش میآید. تحلیل انتقادی گفتمان که تو میخواهی از قضا خودش خیلی دگم و ایدئولوژیک است و تو را به یک زاویه دید، یک پرسش و یک پاسخ میکشاند. اگر میخواهدی دادههایت را برای پاسخ به پرسشهای جدید پردازش کنی، راهی جز دادهکاوی نداری. برداشت خودم از دادهکاوی و تحلیل روندها و مصورسازی دادهها را گفتم و این که دادهکاوی یک اختراع فنی جدید است که هنوز بهخوبی در حوزه علوم انسانی و اجتماعی بهکار گرفته نشده است. گفتم این تحلیل انتقادی گفتمان که دانشجویان میگویند بدون داشتن اخم و دندان غروچه و یک نگرش انتقادی تند، به دردی نمیخورد و از طرف دیگر به محض این که دندان غروچه کنی تحلیل سالمی نخواهی داشت، چه برسد به این که تو میخواهی دادهها دست نخورند و فقط غربال شوند.
میخواست بداند با دادهکاوی چگونه میتوان به یک تحلیل عملیاتی و قابل اتکا رسید.
خودم را برای جواب آماده میکنم:
حق دارد علوم انسانی که گیج بخورد. بیچاره در بد مخمصهای گیر افتاده است. میفهمد که ابزارهای جدید میتوانند کمک کنند، اما نمیتواند نتایج تحلیل را بفهمد. فقط به این خاطر که از علوم انسانی استفاده نمیکند. بهترین ابزار موجود برای ترجمه نتایج دادهکاوی به زبان علوم فرهنگی، روانکاوی است. میتوان با استفاده از دستاوردهای روانکاوانی چون فروید و لکان و فیلسوفان و نظریهپردازانی چون دلوز و ژیژک و دلاندا (و دیگر آدمهای این سلسله) به یک فهم دقیق و در عین حال میدانی و «عملیاتی» از روندها و جریانها رسید. اگر دادهها و اطلاعات جریانی سیال و نامتعین یافتهاند، چارهای جز رصد پیوستهی آنها با استفاده از فنون دادهکاوی نداریم و روانکاوی جدید با معرفی ابزارهای مفهومی بدیعی همچون شیزوکاوی، تولید، شدن، دیاگرام، حفره، رخداد، قلمروسازی/زدایی، خط مقطع، اشتیاق، و صدها مفهوم ژنریک دیگر، امکانات خوبی برای تحلیل میدانی اطلاعات خروجی ماشین دادهکاوی دارند.
سر هم کردن این دو ماشین ـ اگر پرسید ـ یکی از سرگرمیهای همیشگی من است. باید ثابت کنم که این یکی کار خودمه و محاله که بشه ماشینی انجام داد.
برای تحلیل انتقادی گفتمان آن مجموعه اطلاعات کمک میخواست و این که دوست داشت این متنها را یک بار ببرم «زیر ماشین تحلیل گفتمان». دادهها و اطلاعاتی که جمع کرده بود اگرچه به اندازه کافی داغ نبودند اما معدن خوبی برای کاوش و بازی بودند.
چند روزی مهمانش بودم برای بررسی اولیه. او میخواست همه دادهها و اطلاعات موجود را به سطحی از پردازش برساند که قابلیت استفاده و فروش بیشتری داشته باشد. پرسش پژوهشی مشخصی نداشت و راست میگفت که این روزها پرسشها از اطلاعات و دادهها سیالتر شده است.
مدتی به بازی با دادهها گذشت. من با گردآوری اطلاعات مخالفم و فکر میکنم یک گشت دو روزه در شهر و تماشای مردم به یک ماه گردآوری پرسشنامهای اطلاعات میارزد. اما میپذیرم که او اطلاعات خوب و زیادی جمع کرده است. با بازی، نمودار میکشیدم و همگرایی و ناهمگرایی کشف میکردم و امکانات اسپیاساس و ساپ را مقایسه میکردم. ابزارهای آنلاین جالبی ساختهاند که لینک چندتایش را گذاشتم پایین قالب وبلوگ. در یک دور دیگر، کلمهها و تصاویر بودند که جان میگرفتند و فعال میشدند، از متن خودشان فراتر میرفتند و جلوههای دیگری از معنا را نمایان میکردند. بازی با این دادهها کم از گردش در شهر نداشت.
(عکس تزئینی است)
دوستم عجله داشت. گوشی را برداشتم و در جواب گفتم که این دادهها را نباید تحلیل کرد: اول باید با آنها بازی کرد. پرسید حالا یعنی چه؟
گفتم دنیای شما آنقدر در حال تغییر و تحول است که هر لحظه پرسش جدیدی پیش میآید. تحلیل انتقادی گفتمان که تو میخواهی از قضا خودش خیلی دگم و ایدئولوژیک است و تو را به یک زاویه دید، یک پرسش و یک پاسخ میکشاند. اگر میخواهدی دادههایت را برای پاسخ به پرسشهای جدید پردازش کنی، راهی جز دادهکاوی نداری. برداشت خودم از دادهکاوی و تحلیل روندها و مصورسازی دادهها را گفتم و این که دادهکاوی یک اختراع فنی جدید است که هنوز بهخوبی در حوزه علوم انسانی و اجتماعی بهکار گرفته نشده است. گفتم این تحلیل انتقادی گفتمان که دانشجویان میگویند بدون داشتن اخم و دندان غروچه و یک نگرش انتقادی تند، به دردی نمیخورد و از طرف دیگر به محض این که دندان غروچه کنی تحلیل سالمی نخواهی داشت، چه برسد به این که تو میخواهی دادهها دست نخورند و فقط غربال شوند.
میخواست بداند با دادهکاوی چگونه میتوان به یک تحلیل عملیاتی و قابل اتکا رسید.
خودم را برای جواب آماده میکنم:
حق دارد علوم انسانی که گیج بخورد. بیچاره در بد مخمصهای گیر افتاده است. میفهمد که ابزارهای جدید میتوانند کمک کنند، اما نمیتواند نتایج تحلیل را بفهمد. فقط به این خاطر که از علوم انسانی استفاده نمیکند. بهترین ابزار موجود برای ترجمه نتایج دادهکاوی به زبان علوم فرهنگی، روانکاوی است. میتوان با استفاده از دستاوردهای روانکاوانی چون فروید و لکان و فیلسوفان و نظریهپردازانی چون دلوز و ژیژک و دلاندا (و دیگر آدمهای این سلسله) به یک فهم دقیق و در عین حال میدانی و «عملیاتی» از روندها و جریانها رسید. اگر دادهها و اطلاعات جریانی سیال و نامتعین یافتهاند، چارهای جز رصد پیوستهی آنها با استفاده از فنون دادهکاوی نداریم و روانکاوی جدید با معرفی ابزارهای مفهومی بدیعی همچون شیزوکاوی، تولید، شدن، دیاگرام، حفره، رخداد، قلمروسازی/زدایی، خط مقطع، اشتیاق، و صدها مفهوم ژنریک دیگر، امکانات خوبی برای تحلیل میدانی اطلاعات خروجی ماشین دادهکاوی دارند.
سر هم کردن این دو ماشین ـ اگر پرسید ـ یکی از سرگرمیهای همیشگی من است. باید ثابت کنم که این یکی کار خودمه و محاله که بشه ماشینی انجام داد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر