سمینار علم در قرن بیست و یکم راه اندازی شد. برنامه و سخنرانیها را که دیدم آتشی بر جانم افتاد که ننوشتن نمیتوانم.
همه این بحثها که این جماعت مطرح کردهاند را من یک نفره در «دانشگاه اجتماعی: تولید و پردازش دانش در جوامع دانایی» انجام دادهام و بیشتر از 500 روز پیش به دفتر مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم دادهام برای چاپ.
تابستان سال گذشته (1386)، اعلام شد که متن نیاز به ویرایش فنی دارد، بعضی موارد انجام شده و بعضی موارد را خودتان باید انجام دهید. گفتم چشم و یک هفته بعد متن ویرایش شده را تحویل دادم.
آبان ماه همان سال، شنیدم که جمله اول پیشگفتار حذف شده ـ همان جا که گفته بودم:
«هشت سال کار در وزارت علوم، تحقیقات و فنّآوری با همهی بحرانها و ناامنیهای فردی بهخاطر عدم استقرار، مجال بینظیر و تکرارناپذیری برای برپاسازی یک آزمایشگاهِ انتزاعی با هدف بررسی و تأمل در بنیادهای نظام آموزش عالی و نسبت آن با جهان امروز بود.»
گفتم باشد، عیبی ندارد، همین کار را سوژه خوبی برای آزمایشگاه انتزاعی من است.
اواخر سال تلفن زدند که آقا ما فایل کار را گم کردهایم، دوباره بفرست. گفتم آخر شما که دوباره کار را ویرایش کردهاید. گفت به هر حال گم شده، گفتم به چشم.
بعد از این تماس، خبری نیست که نیست.
شاید چنان که در خبرها میآید، وزارت علوم مسائل استراتژیک دیگری را دنیال میکند ـ اما فکر نمیکنم چاپ این یک کتاب ـ که اگر از همان اول به انگلیسی مینوشتم حالا به ویراست سوم هم رسیده بود ـ چرخه کارهای وزارت علوم را بر هم بزند.
افتخارم این است که همه مسائلی که در آن گزارش مطرح کردم الان برای نمونه در این کنفرانس و در دهها برنامه علمی و پژوهشی بزرگ دنیا مطرح است. تازه من در کارم نظریهپردازان جدید دانشگاه را هم معرفی کردم که جای چنین مقالهای در کنفرانس خالی است.
خبری، راه حلی، نظری اگر دارید بفرستید.
همه این بحثها که این جماعت مطرح کردهاند را من یک نفره در «دانشگاه اجتماعی: تولید و پردازش دانش در جوامع دانایی» انجام دادهام و بیشتر از 500 روز پیش به دفتر مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم دادهام برای چاپ.
تابستان سال گذشته (1386)، اعلام شد که متن نیاز به ویرایش فنی دارد، بعضی موارد انجام شده و بعضی موارد را خودتان باید انجام دهید. گفتم چشم و یک هفته بعد متن ویرایش شده را تحویل دادم.
آبان ماه همان سال، شنیدم که جمله اول پیشگفتار حذف شده ـ همان جا که گفته بودم:
«هشت سال کار در وزارت علوم، تحقیقات و فنّآوری با همهی بحرانها و ناامنیهای فردی بهخاطر عدم استقرار، مجال بینظیر و تکرارناپذیری برای برپاسازی یک آزمایشگاهِ انتزاعی با هدف بررسی و تأمل در بنیادهای نظام آموزش عالی و نسبت آن با جهان امروز بود.»
گفتم باشد، عیبی ندارد، همین کار را سوژه خوبی برای آزمایشگاه انتزاعی من است.
اواخر سال تلفن زدند که آقا ما فایل کار را گم کردهایم، دوباره بفرست. گفتم آخر شما که دوباره کار را ویرایش کردهاید. گفت به هر حال گم شده، گفتم به چشم.
بعد از این تماس، خبری نیست که نیست.
شاید چنان که در خبرها میآید، وزارت علوم مسائل استراتژیک دیگری را دنیال میکند ـ اما فکر نمیکنم چاپ این یک کتاب ـ که اگر از همان اول به انگلیسی مینوشتم حالا به ویراست سوم هم رسیده بود ـ چرخه کارهای وزارت علوم را بر هم بزند.
افتخارم این است که همه مسائلی که در آن گزارش مطرح کردم الان برای نمونه در این کنفرانس و در دهها برنامه علمی و پژوهشی بزرگ دنیا مطرح است. تازه من در کارم نظریهپردازان جدید دانشگاه را هم معرفی کردم که جای چنین مقالهای در کنفرانس خالی است.
خبری، راه حلی، نظری اگر دارید بفرستید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر