پنجشنبه، فروردین ۰۸، ۱۳۸۷

پرسش از ابن عربی

در تاریخ اندیشه، ابن عربی از آن شخصیت‌های پشت حجاب و نقابی است که می‌دانیم مهم است و رد پای او را در نقشه ژنوم فکری آدم‌های این مرز و بوم و چشم‌اندازهای فکری بسیاری دیده‌ایم، اما هیچگاه فرصتی برای آشنایی با او را نداشته‌ایم.
کتاب «وحدت وجود به روایت ابن عربی و مایستر اکهارت» که از همان ساعت‌های اول تحویل سال به دستم چسبید و همه برنامه‌های قبلی را بر هم زد، دریچه آشنایی خوبی با دنیای ابن عربی ـ و همتای اروپایی‌اش، اکهارت ـ گشود. قاسم کاکایی در این کتاب تلاش دارد شباهت‌های نظری و سلوکی این دو را نشان دهد و من پرسش‌های دیگری را از این مشرب فکری دارم که ربط چندانی با موضوع این کتاب ندارد اما شاید در لابه‌لای خطوط بتوان به سر نخی دست یافت.

مهم‌ترین پرسش این است: این مشرب چرا این‌قدر لاغر و نحیف است و با فعال شدن ضعیف‌ترین و بی‌عرضه‌ترین مخالفان، به غاری پناهنده می‌شود و با رمز و راز و پوشیده سخن می‌گوید و گشودن گره از کار خلق را به «فرصتی دیگر» واگذار می‌کند.
شکی نیست که این گروه با همه ظاهر هپروتی‌شان، فهم کامل‌تر و بهتری از معادله‌های بنیادین معرفتی و وجودی عصر خود دارند و به خاطر بینش جامع و وسیعی که دارند بهتر از رقبای فکری و سیاسی خود می‌توانند مسائل موجود را شناسایی و حل کنند اما در میانه‌ی کار به یک‌باره با سپردن کار به رقیب، صحنه‌ی بازی را ترک می‌کنند.

نظریه‌ی معروف سمبه‌ی پرزور، که به قدرت فیزیکی، سیاسی، یا اقتصادی رقیب اشاره دارد، نظریه‌ای غیرقابل قبول برای توجیه این کار است. اگر با فاصله‌ی مناسبی در موارد تاریخی بکاویم متوجه می‌شویم که عقب‌نشینی اندیشه همیشه به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه، به خواست خود آنها بوده و طرف مقابل آن‌قدر شوت و پرت بوده که حتی توان شناخت شرایط عینی و انضمامی پیرامونش را هم نداشته است.
برای این پرسش دو تا جواب دم دست دارم. اول این که معیار موفقیت سیاسی، معیار خوبی برای سنجش نیست. و دیگر این که مدل رفتاری این گروه همین است و گاه با پاس دادن توپ به حریف، از توان او برای پیشبرد اهداف خودشان استفاده می‌کنند.
اما احساس می‌کنم می‌توان از زوایای دیگری هم به این مسئله نگاه کرد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

  © Blogger template Writer's Blog by Ourblogtemplates.com 2008, Modified by Esmail Yazdanpour

Back to TOP