شنبه، اردیبهشت ۱۵، ۱۳۸۶

باز هم شورش در دانشگاه، این بار در نظریه

هفته گذشته، برای اولین بار، در میان جمعی از کارشناسان وزارت علوم، گزارشی شفاهی از کارم درباره‌ی دانشگاه ارائه دادم. پیش از این، فهرست کار را فقط برای معدودی از دوستان خوانده بودم و نظرهایشان را جویا شده بودم. جالب این که بر خلاف عنوانی که برای این کار انتخاب کرده‌ام (دانشگاه اجتماعی: تولید و پردازش دانش در جوامع دانایی)، کار به هیچ وجه اجتماعی نبود و بیشتر حاصل ـ به قول دکتر کاشی ـ «پرسه‌زنی‌های» تنهایی در میان کتاب‌ها، مقاله‌ها، و منابع و بحث‌های اینترنتی بود.

کثرت حیرت‌انگیز بحث‌ها و نظریه‌ها در جهان و سکوت وحشتناک حاکم بر کریدورهای وزارت علوم ایران در برابر پرسش چیستی و ماهیت دانشگاهِ امروزی و نسبت واقعی آن با ساختارهای شناختی شهر، من را هم ساکت کرده بود. از یک طرف با عضویت در چندین گروه مباحثه و هم‌صحبتی با صاحب‌نظران این حوزه، بحث‌های روز دنیا را رصد و سبک ـ سنگین می‌کردم و از طرف دیگر، در کنار روزمره‌گی‌های خودم، به روزمره‌گی افتادن نظام آموزش عالی و مسائلی که گریبانگیر نظام آموزش عالی ایران را مطالعه و تحلیل می‌کردم. تلاش داشتم میان این دو یک نقطه‌ی میانی برای استقرار و قرار یافتن بیابم.

فکر می‌کنم این به تعویق انداختن کارهای اساسی ـ همان چیزی که لاکان «تعلیق زمانی» یا «پروکرستیناسیون» می‌نامد ـ با همه‌ی آسیب‌هایی که دارد، برای من فرصت خوبی برای فکر کردن و پختن یک گزارش بود.

قصد معرفی همه‌ی کار را ندارم. می‌دانید که مه‌زود این روزها بدجوری به تسخیر چوپان‌ها و مقنی‌ها درآمده و جایی برای بحث‌های دانشگاهی نیست.

در این اولین ارائه، بحث‌های خوبی مطرح شد. به عنوان نمونه، در فصل اول کار، چهار الگوی سازمانی از دانشگاه ارائه دادم:

+ دانشگاه همچون قلعه / همان که جریان روشنگری تخریب کرد…
- دانشگاه همچون کارخانه / یعنی تولید انبوه دانش برای مصارف صنعتی و مدرن…
/ دانشگاه همچون سوپرمارکت / یعنی فروش دانش به مصرف کننده، دانشجو، بخشی از بازار…
× دانشگاه همچون میدانِ شهر / یعنی استقرار دانشگاه در میدان شهر، خراب شدن دیوارهای میان دانشگاه و بقیه‌ی شهر، و …

و بعد گفتم این چهار صورت‌بندی سازمانی را بیشتر غیر خطی و کمتر تاریخی ـ تکاملی می‌دانم. یعنی این چهار صورت با پررنگی یا کمرنگی، همیشه‌ی تاریخ بوده. دانشگاه همچون میدان شهر را می‌شود در یونان باستان هم دید و دانشگاه همچون میدان قلعه، هر چند لحظه‌ای و آنی، در ارتباط صمیمانه‌ی میان استاد و دانشجو حتی در یک دانشگاه خیلی مدرن هم بازسازی می‌شود. آقای دکتر رحیم‌زاده می‌گفت وقتی دانشگاه هاروارد یا ام آی تی بودجه هنگفتی می‌گیرند، به تعبیر ایشان ما که نمی‌فهمیم یعنی چقدر، اما از قرار معلوم با بودجه کشوری به بزرگی اردن قابل مقایسه است، همین یعنی این که این پروژه یک پروژه‌ی قلعه‌ای است. و آقای رشنوادی می‌گفت در بعضی منابع به جای دانشگاه قلعه‌ای از دانشگاه قلّه‌ای استفاده می‌کنند.

به این نتیجه رسیده‌ام که کار خیلی متراکم و شلوغی انجام داده‌ام. همین بحث‌های فصل اول برای خودش یک مثنوی هفتاد منی یا به تعبیر امروزی یک دامین با هفتاد مگابایت فضا و هفت گیگابایت ترافیک می‌شود. (فصل دوم: جامعه‌ی اطلاعاتی، جامعه‌ی دانایی و دانشگاه؛ فصل سوم: رهیافت‌های نظری از ویگوتسکی تا نوناکا و تاکوچی؛ فصل چهارم: دانشگاه و ابزارهای جدید فنی، وبلاگ + پادکست + ویکی + آراس‌اس + رایترلی + اسکریبد + …. فصل پنجم: یک کشکول پر از پرسش تازه).

بیشتر: فهرست گزارش، پیشگفتار جناب آقای اسماعیل یزدان‌پور.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

  © Blogger template Writer's Blog by Ourblogtemplates.com 2008, Modified by Esmail Yazdanpour

Back to TOP