یکشنبه، اردیبهشت ۲۰، ۱۳۸۳

كارل گوستاو يونگ

«من دكترى هستم كه به امراضى كه برانسان و محيط و زمانه او تأثير مى گذارند مى پردازد و قصد دارد راه علاجى متناسب با واقعيت بيمارى بيابد. تحقيقات روانپزشكى مرا به آنجا كشانده كه تلاش كنم گرد و غبار زمان را از لوح وجود نمادها و الگوها وانديشه هاى كهن بزدايم. من متوجه شدم كه كافى نيست بيمارانم را صرفاً از بيمارى شان نجات دهم...» ،« آنچه ما به آن نياز داريم نه آرمانهاى بزرگ بلكه كمى فرزانگى و درون نگرى بيشتر است، بررسى دينى دقيق تجربياتى كه از ناخودآگاه سرچشمه مى گيرند. من با تأكيد مى گويم «دينى» زيرا به نظرم مى رسد كه اين تجربيات باعث مى شوند زندگى انسان سالم تر يا زيباتر يا كاملتر يا معنى دارتر شود و اينها توجيه كننده اين قول اند كه «دين رحمت الهى است».

از مقاله‌ي آقاي دكتر فرزاد درباره‌ي يونگ: بخش اول ـــ بخش دوم.

هیچ نظری موجود نیست:

  © Blogger template Writer's Blog by Ourblogtemplates.com 2008, Modified by Esmail Yazdanpour

Back to TOP