پنجشنبه، اسفند ۲۱، ۱۳۸۲

يك ترجمه‌ي قديمي

اين متن از آن متن‌هاي مهاجمي است كه شب امتحان تاريخ ادبيات دكتر ابجديان را تا صبح گرفت. مقاله اصلي بخشي از كتابي است كه به تاريخ هرمنوتيك پرداخته است. جرالد برونس در اين اثر غزالي را به عنوان آخرين حلقه از «هرمنوتيك قديم» معرفي مي‌كند كه پيش از لوتر قرار دارد. حالا كه بعد از هفت سال دوباره متن را مي‌خوانم، جاي پاي خيلي‌ها هست كه حالا نيستند يا دورند: حاج آقاي يزداني كه به رحمت ايزدي پيوست، دكتر يارمحمدي و مجيد خسروي نيك. اين ترجمه چند بار چاپ شده است: اول، در مجموعه‌اي با عنوان گفتمان، بعد نشريه‌‌اي در قم (بدون اطلاع و اجازه) و دست آخر روزنامه‌ي ايران.
همه‌ي متون براي خواندن نيستند. البته خود كلمه‌ي متن اين نظر را نقض مي‌‌كند. از ديدي متني، سخن بيشتر رمزبندي و پوشندگي است تا بيان. مجازهايي از قبيل طرح‌بندي و پيچيدن، لايه‌لايه كردن و تا كردن، ساختاردهي و فصل‌بندي، همه خواندن را طلب مي‌‌كنند ــ خواندني قوي، مدرنيست، و تحليلي. متون تكليف‌هايي را تحميل مي‌‌كنند كه توصيف‌هاي مشخص در زبانِ خردِ ابزاري را موجه مي‌‌رساند. تكليفِ به چنگ انداختن و نفوذ، چيره شدن و خُرد كردن، باز كردن و پرده برانداختن. متن مفعول شناسايي است كه توان ما تعريفش مي‌‌كند: توان ما در تقليل و تبيين متن، در هدايتِ فرآيندها و نتايجش، و در بافتن و بازـ‌بافتنش، آن‌گونه كه مي‌‌خواهيم. درحالي‌كه، بر عكس، زماني بود كه كار هرمنوتيك مثل كارِ قهرمانِ قصه‌‌هاي پهلواني‌ـ‌عاشقانه بود. خواننده در عالمي بود پر از خطر، با ديوارهاي نفوذناپذير، غارهاي مخوف، جنگل‌هاي انبوه، باغ‌هاي جادوئي، صداهاي بي‌‌صاحب، گرداب‌ها، هزارتوها، معماها، نفرين‌ها، مه و پوشش چندين رنگ. قرآن، نيز، دريايي بي‌‌ساحل است. نمي‌‌توان بر چنين متني چيره شد.


متن كامل مقاله را مي‌توانيد در اينجا بخوانيد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

  © Blogger template Writer's Blog by Ourblogtemplates.com 2008, Modified by Esmail Yazdanpour

Back to TOP