بهياد محمد نجفي و براي دكتر معتمدنژاد، دو معلم ـ كشاورز نمونه
ببينيد، اگر رگ و ريشهي همه نهادهاي يك تمدن را دنبال كنيم، به دو نهاد اصلي ميرسيم: كتاب و معلم. اين دو نهاد «لن يفترقا حتي يردا علي الحوض». ميان اين دو البته يك ديالوگ و ديالكتيكي هست: معلم كتاب را تفسير ميكند، كتابهاي جديد در حاشيه كتاب اول مينويسد و كتاب، معلمهاي جديد ميسازد. كتاب و معلم در بستر يك اجتماع وجود دارند و اجتماع در سادهترين و فروكاستهترين صورت، تشكيل شده است از كشاورز و بازاري؛ كه باز هم ارتباطي ديالوگي و ديالكتيكي با هم دارند.
تركيبها و روابط مختلف اين چهار عنصر، تمدنهاي مختلف را بهوجود آورده است. بههرحال، تا جايي كه به اين بحث مربوط است، معلم، در شرايط و جرياني عادي و دستكاري نشده، از ميان كشاورزان برميخيزد، كتاب را ميخواند و سعي ميكند آن را براي جامعه معاصر خود بازخواني و تفسير كند. وقتي يك قرائت از متن جا ميافتد، نوبت بازار است كه بهرههاي لازم را از آن ببرد، اقتصاد مملكت را پيش ببرد و شكم مردم را سير كند. اما همين بازار پيش از جا افتادن يا بهاصطلاح نهادينه شدنِ يك بازخواني، با همه ابزارهاي خود در برابر هر شكلي از بازخواني ميايستد، ايستادني كه گاه خيلي خشن و خونين بوده است.
اتفاقي كه حالا و در جهان فراصنعتي در حال رخ دادن است، مركزيت يافتن بيش از حد بازار و شكلگيري صنايع جهاني است. اين صورتبندي جديد از بازار، قدرت صنعتي بياندازهاي دارد و با تكيه بر همين قدرت، تلاش ميكند بخشهايي از جامعه پيرامون خود را دستكاري كند. مثالي از اين استراتژي بازار را ميتوان در كارها و شخصيت جرج بوش ديد. فقط، همانطور كه در مورد بوش هم ديده ميشود، دستكاري بازار، در بهترين مهندسي، هميشه از جنس فني و صنعتي بوده است و بازار توان ايجاد تغييرات زيربنايي و فرهنگي را ـ حداقل تا به حال ـ نداشته است.
پيشبيني ميشود حركت بعدي بازار حمله به نهاد معلم و تصرف اين نهاد باشد. بخشي از اين حمله شروع شده است. از يكي از نشانههاي آشكار اين حمله (نه كليت آن)، گسترش گفتمان آموزش مجازي است. آموزش مجازي، در صورت امريكايي و غالب آن به معناي حذف معلم و تزريق صنعتي محتوا به ذهن فراگير، با استفاده از رسانههاي جمعي است. معلم كيست؟ بخشي از بازار. شايد بعضي قضاوتها كمي زود باشد. خيلي هم نميتوان دوگانهي آموزش سنتي و آموزش مجازي را همچون دوگانهي خير و شر تعريف كرد. چه بسا آموزش مجازي كه كشاورزانه باشد و چهبسا آموزش سنتي كه بازاري و مجازي. اما ميتوان تشخيص داد كه جريان آموزش ـ در همين قالب دانشگاهي و مدرسهاي ـ به سوي حذف معلم حركت ميكند. در رويكرد جديد، با آنكه هنوز بازار جرأت جسارت به كتاب را نيافته است، تلاش ميكند توزيع (يا جلوگيري از توزيع) كتاب و هر فهمي از آن را در دست بگيرد، و اين كار را با تعيين برنامههاي درسي دلخواه خود انجام ميدهد...
فقط ميخواستم بگويم چيزي بهنام معلمِ ناب وجود خارجي ندارد. معلم يا كشاورز است يا بازاري. و فكر ميكنم اين با اين شناخت ميتوان بعضي چالشها را پشت سر گذاشت.
پنجشنبه، دی ۰۳، ۱۳۸۳
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
باور كنيد اولش مقاومت ميكند، يك تو گوشي محكم ميخواباند كه هوس كتاب خواندن نكني. بعد يك كمي بهفرك (و نه فكر) فرو ميرود، و ميآيد با يك قرارداد و بعد سوار ميشود
پاسخحذفYou have an outstanding good and well structured site. I enjoyed browsing through it
پاسخحذفSports nudity Sports striping machine Australian sports commission Dual sport xkeleton 1985 ford mustang convertible 50